پرهامپرهام، تا این لحظه: 19 سال و 27 روز سن داره

پرهام عشق مامان و بابا

3 تا 4 سالگی.....

سال ١٣٨٧                روزها و هفته ها و ماهها سپری میشد و پسر خوشگل مامان هم روز به روز مرد تر میشد. درکش بیشتر شده بود.با هم می رفتیم و میومدیم.روزای پر خاطره ای داشتیم با هم. یادمه توی مترو خیلی اذیتم میکرد.یعنی همش میگفت هیشکی نگام نکنه.همه هم عین این بچه ندیده ها هی دوس داشتن سربه سرش بذارن.این وروجک هم جیغ و داد میکرد. بابا مهدی هم دیگه کارش عوض شده بود و ما خودمون میرفتیم و می اومدیم.                       ...
21 شهريور 1390

مقدمه

    سلام، امروز اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ پنجشنبه ساعت ۱۱:۲۶ میباشد. دو سه روز پیش این وبلاگو درست کردم و امروز اولین روزیه که شروع به نوشتن کردم. راستش با تهیه این وبلاگ تصمیم دارم خاطرات قشنگی رو که با آقا پرهام عزیزم داشتیم و داریم و ثبت کنم تا یادگاری کوچیکی باشه از مامان آزیتا و بابا مهدی تا با خوندنش بفهمه که چقدر برای مامانی و بابایی عزیزه و چقدر عاشقشیم.       همچنین مروری بر خاطرات زیبای کودکی آقا پرهام داشته باشیم. آقا پرهام من که دیگه الان ۶ سالش شده و واسه خودش مردی شده الان خونه مامانی محبوبشه و داره حسابی بازی میکنه.آخه عشق مامان پنج شنبه ها مهد نمی...
1 خرداد 1390