پرهامپرهام، تا این لحظه: 19 سال و 19 روز سن داره

پرهام عشق مامان و بابا

کلاس اول و جشن شکوفه ها

1392/8/14 15:19
نویسنده : Maman Azita
18,146 بازدید
اشتراک گذاری

 

                                           

 

                                        

امروز سی ام شهریور ماه جشن شکوفه ها بود.پسر خوشگل منم امروز برای اولین روز رفت مدرسه. 

امروز صبح پرهام بعد از خوردن صبحانه و پوشیدن لباس راهی مدرسه شد.من و بابا مهدی هم براش اسفند دود کردیم و از زیر قرآن ردش کردیم و سه تایی به سمت مدرسه پسرم راه افتادیم.

Orkut Scraps - Good Morning

ساعت 8:30 رسیدیم .وقتی وارد حیاط شدیم اکثر بچه ها اومده بودند و آقای ناظم داشت براشون حرف میزد.پرهام هم رفت روی یه صندلی نشست و ما هم مشغول عکس و فیلم گرفتن شدیم.بعد از صحبتهای آقای ناظم، خانوم معلمها معرفی شدند و بچه های هر کلاس رو صدا زدند تا توی یک صف قرار بگیرند.پرهام کلاس 2/1 شد خانوم معلمش هم خانوم رمضانی است که بنظر خیلی مهربون و خوب میاد.به بچه ها گل دادند و راهی کلاسا شدند.بعد از بیست دقیقه پدر مادرا هم وارد کلاس بچه ها شدند.ما هم رفتیم تو کلاس پرهام خوشگلم و کلی ذوق زده شده بودیم.کلاس پرهام خیلی قشنگ بود فکر کنم کلا 20 نفر تو کلاس پرهام باشند.بعد از صحبتهای قشنگ خانوم رمضانی،ایشون به بچه ها جایزه داد که تخته وایت برد کوچیک با ماژیک و یه خط کش بود.

روز خیلی قشنگ و پر از هیجانی بود.من و مهدی احساس میکردیم خودمون رفتیم کلاس اول.واسمون خیلی جالب بود.پرهام هم خیلی خوشحال بود.

Leaf Leaf   Leaf Leaf  Leaf  Leaf   Leaf

 اینم چند تا عکس از روز جشن شکوفه ها :

 

 

 خانم رمضانی معلم پرهام کلاس اول 2

 

 

 فشـم......

جمعه اول مهرماه ما با مامان شایان اینا قرار گذاشتیم و از صبح رفتیم سمت فشم.

خیلی خوش گذشت.یه جای باصفا لب رودخونه پیدا کردیم .هوا خیلی عالی بود. بچه ها حسابی با هم بازی و شادی کردند.تا عصر اونجا بودیم.

ولی متأسفانه از بعد از ظهر احساس کردم پرهام کمی تنش گرم شده و داره تب میکنه.بهش استامینوفن دادم.یکم بهتر شد.

اما وقتی رسیدیم خونه تبش خیلی شدید شد و لرز هم داشت.اون شب تا صبح پسرکم توی تب سوخت و من و باباش تا صبح پاشویش کردیم.تبش اصلاً پایین نمیومد.صبح شنبه که تعطیل رسمی بود کنارش بودیم و حسابی مراقبت کردیم ازش.به دایی هم زنگ زدیم گفت احتمالاً ویروسیه و بعد دو تا سه روز از تنش بیرون میره.

فرداش که سوم مهر بود و اولین روز مدرسه ، ترجیح دادم پرهام بمونه خونه و استراحت کنه تا کاملاً خوب بشه.بابا مهدی هم پیشش موند و خدا رو شکر رفته رفته پسرم بهتر شد.

عکسهای فشم :

 

امروز چهارم مهر ماه اولین روزیه که پرهام میره مدرسه.صبح پسرم صبحانه خورد و آماده شد و سه تایی به سمت مدرسه راه افتادیم.زنگشون 7:30 خورد بچه ها سر صف ایستادند.پرهام هم سر جاش ایستاده بود.من و مهدی هم از بیرون در تماشاش میکردیم و ذوق میکردیم.برنامه صبحگاهی با قرآن و سرود سر زد از افق و بعد از اون دعای فرج شروع شد و بچه ها کمی نرمش کردند که ما دیگه برگشتیم.

ظهر هم بابا مهدی رفت دنبال پسرمون.زنگش ساعت 12:30 خورد.

سرویسش هم قراره به زودی راه بیفته......

از یه طرف خوشحالم که پسرم میره مدرسه از طرفی تا کاملاً پرهام جا بیفته کمی استرس دارم.

توکل به خدا

 

امروز 12 مهرماهه و پرهام هر روز ساعت 6:30 صبح بیدار میشه،صبحانه میخوره و آماده میشه واسه مدرسه و ساعت 7:15 آقای باقری راننده سرویس میاد دنبال پسرم.

                       

خدا رو شکر همه چی خوبه و پرهام هم برخلاف یکی دو روز اول که سخت بود خیلی همکاری میکنه و منم بیشتر از همیشه براش می میرم.

ساعت یک ربع به یک ظهر هم میرسه خونه و میره پیش مامانی محبوب مهربون و ناهار تازه و گرم میخوره.دست مامانیش درد نکنه خدا حفظش کنه برامون......

بعد از ناهار هم میره بالا خونه خودمون و تقریباً ساعت 2:30 تا 4:30 میخوابه.تا بیدار میشه و یکم بازی میکنه منم میرسم خونه......

                                      

الهی قربون پسرم برم که اینقدر آقاست.عشق مامان و باباست

                           

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سينا
12 مهر 90 14:46
به به چه آقا شده پسرت خداحفظش كنه مبارك باشه شروع سال تحصيلي.


مرسی عزیز دلم ایشالا یه روز بهتر واسه آقای سینای گل
یار دبستانی
28 شهریور 91 17:08
سلام پرهام عزیزم
کار مامان و بابات عالیه.از اونا تشکر کن و من شروع سال تحصیلی جدید را به شما و خانواده ی محترمتان تبریک می گویم.موفق باشید.


ممنون از لطف شما