تابستان 90/ثبت نام پرهام برای مدرسه

عکسهای آقا پرهام تابستان 90

تابستان شروع شده است و حسابی هوا گرمه.منم تصمیم گرفتم پرهام جونمو هفته ای 3 روز بفرستم مهد کودک که هم کمتر گرما بخوره و هم اینکه توی خونه بیشتر استراحت کنه.

آخه از مهر ماه پسر مامان میره مدرسه و کمتر از این موقعیتا داره.

خودشم خیلی راضیه.روزایی که خونست صبح که از خواب بیدار میشه یکم بازی میکنه بعدش میره پیش مامانیش صبحانه میخوره بعد میره بالا بازی با پلی استیشن و اسباب بازیاش.ناهار هم میره پایین پیش مامانی و واسه خواب بعدازظهر هم میره بالا.عروسکش که اسمش نانسیه هم کنارش روی بالش من میخوابونه.

تا بیدار شه و یکم بازی کنه ما میرسیم خونه.

راستش وقتی میرسم خونه ،خونه پر از اسباب بازیه. و جایی واسه راه رفتن نیست.

البته بعضی وقتا هم پسر گلم همه رو جمع کرده و خونه رو مرتب میکنه فداش شم.

معمولاً از صبح کلی به من و باباش زنگ میزنه و با هم صحبت میکنیم.

منم بهش میگم با اینترنت می بینم داری چیکار میکنی.الهی بگردم باورش میشه بچم و میگه مامان همش نگام کن ببین چیکار میکنم چجوری بازی میکنم........

       اینم عکس آقا پرهام با دوستای مهد کودک:

به ترتیب از راست : کامیار،کسری ،پرهام،سپهر

پرهام و شایان (پارک اندیشه)

 رومینای عزیز پارک اندیشه :

ثبت نام مدرسه

ما که از اواخر خرداد ماه دنبال مدرسه خوب واسه پسرم بودیم به این نتیجه رسیدیم که نزدیک خونه بنویسیمش.هم خودش راحته هم من.بعدشم مدرسه باید محدوده خونه باشه و هر جایی ثبت نامش نمیکردن.خلاصه بعد از کلی تحقیق و بررسی مدرسه نمونه مردمی رسالت که نزدیک خونمون هست ثبت نامش کردیم.توکل به خدا ایشالا که همه چی خوب پیش بره.

دهم مرداد ماه که شروع ماه رمضونه ما زودتر میریم خونه و زودتر عزیز دلمو میبینم.

هشتم مرداد ماه برای کارت سلامت مدرسه قدس رفتیم .اونجا پرهام و معاینه کردن و شنوایی،بینایی،دندان و قد و وزن و توانایی جسمانی و روحی او رو تست کردن.و خدا رو شکر همه چی پسرم خوب بود.

کارت سلامت رو هم بابایی برد داد مدرسه آقا پرهام و ثبت نامش تکمیل شد.

از اونجاییکه آقا پرهام دندونای نسبتاً خرابی داره دیروز وقت گرفتم بردمش پیش خانوم دکتر دهقان تا بقیه دندوناشو درست کنه ولی امان از دست آقا پرهام شیطون بلا.

هر کاریش کردیم ننشست تا خانوم دکتر رو دندوناش کار کنه.با اینکه قبلا همکاری میکردا ولی هر کاری کردیم نشد که نشد.منم دهن روزه خیلی خسته و کلافه شده بودم.وقتی رسیدم خونه فقط خوابیدم و قدرت انجام هیچ کاریو نداشتم.....

با پیشنهاد خانوم دکتر تصمیم گرفتم از روش آرامبخشی که روش جدیدیه و توی مطب خودش تحت نظر متخصص بیهوشی انجام میده این کار و انجام بدم.امروز برای 27 شهریور واسش وقت گرفتم.ایشالا که دندوناش درست شه هم خودش راحت شه هم خیال من.........خانوم دکترش میگفت اینجوری بچه ها کمتر اذیت میشن.منم بااینکه هزینه ش خیلی بالا میشد تصمیم گرفتم این کار و انجام بدم .توکل به خدا

رویش اولین دندان دائمی آقا پرهام 

اوایل مرداد ماه سال 90

بعد از رویش 4 دندان آسیاب دائمی که جزء انتهایی ترین دندانهاست،یکی از دندانهای پیشین بالا که جدیداً کشیده شده بود(بخاطر پوسیدگی) جای خودش رو با یک دندان سفید و خوشگل عوض کرد.وای که از دیدن دندون پسرکم کلی ذوق زده شده بودم.امیدوارم دیگه خراب نشه و پرهام جونم هم با نگهداری درست ،دندونای خوب و محکمی داشته باشه.

لق شدن اولین دندان شیری آقا پرهام

دیروز یعنی 31 مرداد 90 پرهام یکی از دندونای پایینش لق شد.این اولین دندون پسرمه که داره میفته البته قبلا دو تا دندون شیری بالاشو کشیدیم خلاصه کلی هیجان زده شدم و کلی بوسیدمش.امیدوارم بدون درد سر دندونای شیریش بریزن و جاش دندونای قشنگ و سالم و مرتب در بیاد.

امروز بابا مهدی رفت واسه آقا پرهام لوازم تحریر و کیف و جامدادی و از این چیزا خرید.یه کیف آبی خوشگل که روش عکس بن تن داره.آخه پرهام عاشق بن تنه (شخصیت کارتونی).

یه روپوش سورمه ای هم براش خریدیم که خیلی بهش میاد.کیفشو میندازه رو دوشش و شعر میرم مدرسه رو میخونه.ایشالا موفق باشی پسرکم.

 آخـــــرین روز مهـــدکــــودک

امروز چهارشنبه 23 شهریور ماه آخرین روزیه که پرهام جونه میره مهدکودک.امروز دوربین بردم و کلی فیلم و عکس ازش گرفتم.خاله فرناز جون هم زحمت کشید و کلی از پرهام و دوستاش فیلم گرفت.

باورم نمیشه که دیگه پرهام مهد نمیره.هم خوشحالم که بزرگ شده و هم کمی استرس دارم.امیدوارم توی مدرسه هم زود جا بیفته و همه چی به خوبی و خوشی پیش بره.الهی آمین

باورم نمیشه پسرم بچه مدرسه ای شده............

پرهام و شاهین جان :

 پرهام و مانی جان :

 مهرسا کوچولو :

 پرهام و عرشیا پارک آب و آتش :

 امروز 27 شهریوره و قراره امروز پرهام جونمو ببریم دندونپزشکی تا همه دندوناشو درست کنه.

خیلی نگرانم و استرس دارم.امیدوارم راحت باشه و پسرم اذیت نشه.امروز بابا مهدی مونده خونه تا مراقب پرهام باشه و رژیم غذایی مخصوصی که دکتر گفته رو واسه پرهام اجرا کنه.چون باید زیاد جامدات نخوره و معدش سبک باشه.منم صبح زود بیدار شدم و یه سوپ خوب بار گذاشتم تا واسه ظهر آماده باشه و بابا مهدی جون به پسرمون بده. 

قراره یه ربع به 5 بعد ازظهر مطب باشیم.

فردا هم مرخصی گرفتم که مراقب پسرم باشم تا بهتر و بهتر بشه.

خدایا کمک کن .......... دوستان التماس دعا

 امروز 29 شهریور ماهه.دو روز پیش کار دندون آقا پرهام با موفقیت انجام شد.خیلی خوشحال و راضیم.باورم نمیشه که دیگه پرهام خوشگلم دندون خراب نداره.

اونروز خیلی اضطراب داشتم و نگران بودم.بابا مهدی و پرهام از خونه اومدن و من هم از شرکت خودمو رسوندم.اولش که رفتیم کلی خانوم و آقای دکتر با پرهام حرف زدند و شوخی کردند بهش جایزه دادن و با کلی کلک به دست بچم آنژوکد زدن تا بتونن داروی آرامبخشی رو تزریق کنن.پرهام هم عین یه مرد نشست و جیک نزد.الهی قربونت بره مامان که اینقدر آقایی.بعد از تزریق پسرمو خوابوندن روی صندلی دندونپزشکی و پرهام خیلی سریع به خواب رفت.به ما هم گفتند بیرون منتظر باشیم.من و بابا مهدی که  حسابی گریمون گرفته بود بیرون نشستیم.من فکر میکردم نهایتا بتونن 4-5 تا دندون پرهامو درست کنن.بعد از تقریبا یک ساعت و ربع پرهامو آوردن اتاق بغلی و ما رو صدا کردن.رفتیم تو اتاق دیدیم پرهام حسابی خواب آلوده ست.وقتی اون شکلی دیدمش ،داشتم از بغض میترکیدم.کنارش نشستم و حسابی ماچش کردم و نوازشش کردم.باید 1 ساعت اونجا میموندیم تا پرهام تحت نظر باشه و بهتر بشه.خانوم دکتر هم گفت که همه دندوناش درست شد و پرهام دیگه دندون خراب نداره.باورم نمیشد حتی فیشورسیلنت و فلوراید هم انجام شده بود.پرهام هی چشاشو باز میکرد.زیاد خوب نمیتونست حرف بزنه.خیلی بی حال بود ولی رفته رفته بهتر میشد.حرف میزد ولی چشاش تار میدید و همه چیو دو تا میدید.دکتر میگفت همه این حالات طبیعیه و اصلا جای نگرانی نیست خیلی زود خوب میشه.ما هم صبر کردیم و میدیدیم که پسرم لحظه به لحظه بهتر میشه.بعد از یک ساعت اومدیم خونه.

باید کم کم از مایعات شروع میکردیم و بهش کم کم غذا میدادیم.البته اون شب چند بار بالا آورد و بخاطر اثر دارو بود.فقط یکم آبمیوه خورد و آخرای شب بهش چای با بیسکویت دادم که دیگه خدا رو شکر بالا نیاورد.کمی گیج بود ولی تا آخر شب خیلی بهتر شده بود.شب تا صبح هم راحت خوابید و صبح سرحال و قبراغ بیدار شد.منم مرخصی گرفته بودم و پیش پسرم بودم.

صبح که بیدار شد اومد ماچم کرد و گفت مامان دیگه خوب شدم نمیفتم همه چیو درست میبینم.منم ازذوقم بغلش کردم و ماچش کردم و حسابی خوشحال شدم.

روز خیلی خوبی بود انگار باری از دوشم برداشته شده بود.فکر دندونای پرهام همیشه آزارم میداد.ولی دیگه راحت شدم.

دیروز از صبح تا شب پیش هم بودیم و کلی بهمون خوش گذشت.کلی با هم بازی کردیم.                                

کلی به پسرم خوردنیهای خوب دادم تا حسابی قوی بشه و حالش بهتر بشه.خدا رو شکر که همه چی به خوبی تموم شد........

خــــدایــا شکـــــرت و بخاطر همه چی ممنووووووووووووووووووووون